اصولیان در این مسئله بحث کردهاند که اگر در مقام استنباط، هم اصل لفظی مانند ظهور کلام شارع وجود داشته باشد و هم اصل عملی مانند برائت یا استصحاب، کدامیک مقدم است.
تحلیل نشان میدهد که اصول لفظیه به دلیل کاشفیت از مراد شارع، در رتبهای بالاتر از اصول عملیه قرار دارند. زیرا ظهور کلام شارع، هرچند ظنی است، حجیت دارد و شارع آن را امضا کرده است. در مقابل، اصول عملیه تنها برای رفع حیرت در مقام شک جعل شدهاند و هیچگاه کاشف از واقع نیستند. بنابراین اگر ظهور معتبر در دست باشد، نوبت به اصول عملیه نمیرسد.
ثمره این بحث در فقه آن است که اگر آیه یا روایت ظهور در وجوب یا حرمت داشته باشد، نمیتوان به اصل برائت یا استصحاب تمسک کرد. مثلاً اگر روایت ظهور در وجوب غسل جمعه داشته باشد، اصل برائت کنار میرود و ظهور مقدم است.
نتیجه این است که اصول لفظیه به دلیل کاشفیت از مراد شارع مقدماند و اصول عملیه تنها در فقدان ظهور یا دلیل معتبر جریان دارند.
اصولیان در این مسئله بحث کردهاند که اگر در مقام استنباط، هم اصل لفظی مانند ظهور کلام شارع وجود داشته باشد و هم اصل عملی مانند برائت یا استصحاب، کدامیک مقدم است.
تحلیل نشان میدهد که اصول لفظیه به دلیل کاشفیت از مراد شارع، در رتبهای بالاتر از اصول عملیه قرار دارند. زیرا ظهور کلام شارع، هرچند ظنی است، حجیت دارد و شارع آن را امضا کرده است. در مقابل، اصول عملیه تنها برای رفع حیرت در مقام شک جعل شدهاند و هیچگاه کاشف از واقع نیستند. بنابراین اگر ظهور معتبر در دست باشد، نوبت به اصول عملیه نمیرسد.
ثمره این بحث در فقه آن است که اگر آیه یا روایت ظهور در وجوب یا حرمت داشته باشد، نمیتوان به اصل برائت یا استصحاب تمسک کرد. مثلاً اگر روایت ظهور در وجوب غسل جمعه داشته باشد، اصل برائت کنار میرود و ظهور مقدم است.
نتیجه این است که اصول لفظیه به دلیل کاشفیت از مراد شارع مقدماند و اصول عملیه تنها در فقدان ظهور یا دلیل معتبر جریان دارند.