در آمریکا و کانادا فرقهای به نام آمیشها زندگی میکنند که آنها نیز سر ناسازگاری با فناوری دارند. ایشان از برق و اتومبیل استفاده نمیکنند، به ارتش نمیپیوندند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولتی را نمیپذیرند. لباسهایشان را خودشان میدوزند. خانه هایشان به سبک قرن هجدهم میلادی است همچنین لباسها و زندگیشان. بیشترشان در ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند و بهگونهای ملموس خودشان را از جامعه آمریکایی جدا کردهاند.
در فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید وسیلهای برای جلب توجه باشند. چاپ هیچ طرحی روی لباس مجاز نیست. زنان لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلا آبی) بر تن میکنند. اغلب در خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه به وضعیتشان سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند. مردها معمولا شلوار تیره رنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متاهل ریش خود را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل بهدلیل ارتباط با نظامیگری (بهطور سنتی) و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است. بچههای آمیشها حداکثر تا کلاس هشتم درس میخوانند. تقریبا هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. آمیشها زمینهای زیادی نمیخرند چون قادر نیستند با نیروی انسانی (بخوانید زور بازو) و بدون استفاده از ماشینآلات سطح زیادی را به زیر کشت ببرند.
اصول اعتقادی آمیشها بر دو محور کلیدی استوار است: مردود دانستن صفاتی چون غرور، خودبینی و تکبر و تاکید فراوان بر خصایل مثبت انسانی مانند تواضع و فروتنی، خونسردی، تسلط بر نفس و متانت که دیگران از آن با عنوان «انقیاد و فرمانبرداری» یاد میکنند. آمیشها اغلب تمایل دارند که خود را تسلیم «اراده خداوند» کنند. آنها این عقیده را از طریق آداب و رسوم گروهی ابراز میدارند و با فردگرایی که محور اصلی فرهنگ آمریکایی است، مخالفت میورزند. در واقع، مخالفت آمیشها با فردگرایی دلیل اصلی آنها برای استفاده نکردن از فناوریهای مدرن جامعه است، زیرا معتقدند که فناوری روز ممکن است وابستگی یک آمیش را به خانواده و جامعه کاهش دهد و به مرور زمان آنها را از جامعه آمیش دور کند. این فرقه مسیحی حدود سه قرن پیش بنیان نهاده شده و جمعیت آنها در سال ۲۰۰۰ میلادی تقریبا ۲۰۰ هزار نفر ذکر شده است.
در منطقه «پردسر»، واقع در شرق شهر طالقان، مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ، واقع در غرب استان تهران، روستایی در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته که میان اهالی طالقان به «ترکآباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و استفاده نکردن از برق، ترک زبان بودن، تاکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی ۲۰۰ سال پیش، علل این نامگذاریهای محلی است. آنها از هر گونه مظاهر فناوری و تمدن جدید دوری میکنند. اهالی این روستا از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان دادهاند. آنان جمعی از شیعیان اثنی عشری هستند که بر تقلید از یک فقیه سنتی پافشاری میکنند و شاید به همین دلیل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی بر آنان باشد.
میرزا صادق مجتهد تبریزی از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تاکید میکرد و تا پایان عمر بر استفاده نکردن از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا میداد. اهل توقف در طالقان نیز تحت تاثیر همین آموزهها تلاش دارند تا از شیوهای سنتی برای گذران امور زندگی بهره ببرند. بر همین اساس درباره ایشان گفتهاند: خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفعآفات به عمل آمده باشد، بهشدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت کم میخورند. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دستباف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران بهشمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی شده، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و… استفاده نمیکنند. کودکان آن روستا برای علمآموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتبخانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، باسواد میشوند. در مجموع ۱۸ تا ۲۰ جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال ۱۳۲۳ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانهها بهکار نرفته و درها همه چوبی هستند. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمیدهند و از گفتوگو با آنان بهشدت پرهیز میکنند.
پرورش گاو، گوسفند، طیور (مرغ و خروس) اسب و قاطر از دیگر فعالیتهای آنان به شمار میرود. از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز و فروش گاو و گوسفند روزگار میگذرانند. شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمیآیند. هیچ گونه خدمات دولتی را دریافت نمیکنند. خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفع آفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت کم میخورند آن هم از گوشت حیوانات نر حلال گوشت. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند، اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دست باف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند.
زنان و دختران زیبایی دارند اما فقط با اهل خودشان ازدواج می کنند مراسم ازدواجشان فقط با هدیه یک بسته خرما از طرف داماد است و اگر کسی اجازه ورود به روستا را یافت، نباید تلفن همراه و دوربین با خود به روستا ببرد. جالب است بدانید که در روستای ایستا یا کوی منتظران، عکاسی حرام است. آنها روبهروی دوربین حاضر نمیشوند؛ اما اگر از پشت سر از کارهای روزمره آنها عکس بگیرید، اعتراضی نمیکنند. مردم روستا علاقه ندارند کسی در روستای آنها اقامت کند.
اصالت مردم این روستا مهاجرانی هستند که ابتدا در جنوب روسیه و سپس در زمان قاجار به تبریز و درنهایت به شهر طالقان مهاجرت کرده اند.